بچه های خط امام

بچه های خط امام
حضرت امام مظهر عینی حرکت عظیمی است که ملّت ایران آغاز کرد و تاریخ خود را متحوّل کرد؛ امام بنیان‌گذار یک مکتب فکری و سیاسی و اجتماعی است. ملّت ایران این مکتب را، این راه را، این نقشه را آزادانه انتخاب کرده پذیرفته اند و در آن مشغول حرکت شداند؛ ادامه‌ی این راه بستگی دارد به اینکه این نقشه‌ی راه، درست شناخته بشود؛ بدون اینکه امام را درست بشناسیم ( به‌معنای شناخت اصول امام ) این نقشه‌ی راه، شناخته نخواهد شد. بدیهی است بحث ما بر مبانی فکری امام است؛ بحث بر سر تصمیم‌های مقطعی و مربوط به زمان یا مکان نیست؛ بحث بر سرِ آن شاکله‌ی اصلی تفکّر امام بزرگوار ما است؛ این را میخواهیم درست بشناسیم.
نویسندگان
آخرین نظرات

۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

کربلایی جواد مقدم جلسه هفتگی 11 شهریور 94

کربلایی جواد مقدم جلسه هفتگی 11 شهریور 94

 

برای دانلود روی آیکونهای زیر کلیک کنید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کربلایی جواد مقدم جلسه هفتگی 11 شهریور 94

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۵
حسین آذرکشت

اگر کسی خود و خدای خود را نشناسد هم در جامع فردی منفور است و هم  نزد پروردگار مقامی ندارد برای دیدن زیبایی ها باید خود و نه خدای خود را شناخت کسی که نه خود وخدا خود  رانشناسد نمی تواند زیبایی ها را ببیند در نتیجه نمی تواند زندگی سالمی  داشته باشد و زندگی حیوانی خواهند داشت .

شناخت خدا در در کلام امامان و پیامبران بسیار آمده است برای مثال امام علی (ع) می فرماید  مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ .

امام على علیه السلام : هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت.

پس طبق کلام امام علی برای رسیدن به کمال اول باید خود را شناخت بعد  سوال پیش می آید چگونهخود را بشنا سیم؟ 1 اول از دوستان خوب و قابل اعتمادمان سوال کنیم تا ایرادات و تقطه های قوت مارا برایمان بگویند فراموش نکنید دوستی که خوبی فقط خوبی شما را می گوید دوست شما نیست بلکه دوست جیب شما یا برای او یک موضوع مادی با شما ارتباط دارد 2دست از غرور بکشیم و آنچه هستیم باشیم و چشم خود را با غرور کور نکنیم تا خود را انچه هستیم ببینیم.

 گاه اعتمال دارد فرد دانشمند باشد تمام رمز و رموز فیزیک و ریاضی را بداند ولی اگر خود را نشناسد نادان است

آنچه از روایات استفاده می شود این است که شناخت خود (معرفت نفس ) یکی از بهترین راههای شناخت حق است : شخصی نزد پیامبر گرامی اسلام (ص ) آمد و عرض کرد که راه شناخت حق چیست ؟ فرمود: شناخت خود. »فقال یا رسول الله کیف الطریق الی معرفه الحق ؟ فقال (ص ) معرفه النفس «(مستدرک الوسائل , ج 11, ص 138). جمله »من عرف نفسه فقد عرف ربه ; هر کس خود را شناخت خدا را شناخته است «,(بحارالانوار, ج 2, ص 32) که از پیامبر اسلام و امیرمومنان و دیگر ائمه اطهار(ع ) نقل شده است , بسیار معروف است و شیعه و سنی آن را نقل کرده اند. چون انسان مخلوق خداست و به تعبیر قرآن نشانه و آیت الهی است (فصلت , آیه 53) .

پس طبق حدیث پیامبر را شناخت راه حق(الله) شناخت خود انسان است .

کسی که خود را شناخت: 1جایی نمیرود که  زیبایی مطلق از آن ناراحت شود زیرا خود را شناخته و میداند اگرآن جا برود اعتمال دارد دست به معصیت بزنند 2 خود را شناخته در نتیجه راه های ضعف  خود در برابر حملات شیطات ونفس خود را  را شنا سایی می کند.

ذات پاک انسانی همواره عاشق خدا و تمایل به انجام کار های نیک دارد هر انسان در خلوت خود با خدای خود راز نیاز می کند ولی این جهل است که انسان هارا بل هم اضلّ می کند این جهل انسان نسبت به خود است که نمی داند در دنیا درجستوجوی چه چیزی است از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم.




اگر انسان خدای خود را بشناسد  یک ثانیه وقت خود را برای غیر خدا تلف نمی کند درچشم او همه چیز خدایی می شود یعنی همه چیز را زیبا میبیند وبه زیبایی ها عشق می ورزد تا این که حاضر است جان خود را  بدهد دادن جان خود برای بهشت نیست بلکه آن زیبایی بی انتها است(الله) که انسان را مست مدهوش می کند والله هم به پاس این کار او لقب  شهادت را به او نسبت می دهد.

خود و خدای خود شناس تا عالم شناسی.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۷
حسین آذرکشت

وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد

موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد

اونایی که اهل روضه باشن،با یه کلمه جلوتر میرن،اگه میخوای امشب بهت سوز بدن،تو روضه آتیشت بزنن،هی بگو میسوزم،ببین چه روضه هایی برات مجسم میشه

وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد

موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد

بس که کبریت کشیده است به جانم این زهر

آسمان دود، زمین در نظرم میسوزد

گفتم آبی روی آتش بود اشکم

بعضی وقت ها میگی گریه کنم،آبی رو آتیشه،سبک شم

گفتم آبی روی آتش بود اشکم اما

اشک هم پای دل شعله ورم میسوزد

همسرم ریخته در کاسه ی جان زهری که

هم سرم،هم بدنم ،هم جگرم میسوزد

حرف از سوختن آمد

یه جایی بُرده تو رو که بغض دلت میترکه

حرف از سوختن آمد به گمانم طفلی

گفت عمه کمکم کن که سرم میسوزد

دوید از خیمه بیرون دامنش داره میسوزه،معجرش داره میسوزه،الله اکبر،یه وقت دید یه نانجیب داره میاد به طرفش،روایت میگه نشست رو زمین،از عمه شنیده گوشواره ها رو میبرن،معجرهارو میبرن،گفت:آقا به من نزن،صدا زد عزیزم من با تو کاری ندارم،نترس،دید همه بدنش داره میلرزه،گفت:من باهات کاری ندارم،من خودم دختر دارم،میدونم دختر بچه زود میترسه،صدا زد اگه با من کار نداری،من یه خواهش ازت دارم،چی می خوای؟آب می خوای،تشنه هستی؟گفت: نه به من بگو راه نجف کدوم طرفه،نجف و می خوای چیکار،گفت:می خوام رو کنم به جدم امیرالمؤمنین،بگم،بیا ببین با ناموست دارن چیکار میکنن،حسین........

به جوانیم قسم بیشتر از آتش جان

قلب من از بی وفایی همسرم میسوزد

من از زهر نسوختم،من و هلهله ی این زن ها آتیش زد،هلهله کردن،کف زدن،یکی از این کنیزها دلش به رحم اومد،میگن این ظرف آب رو برداشت،آورد،همچین که رسید جلو در،ام فضل ملعونه، دستش رو گرفت،گفت:کجا میبری؟گفت:مگه نمی شنوی داره میگه سوختم،ظرف آب رو ازش گرفت رفت،تو حجره،میگن آب رو جلوی امام جواد،ریخت رو زمین،گفت:میخوام جیگرم خنک بشه،یه نفر دلش سوخت،برا امام جواد آب آورد،کربلا هم یه نفر دلش سوخت،اما یه خورده دیر آورد،همچین که رسید دید هلال ، نانجیب داره از گودال بالا میاد،کجا داری میری،دارم برا حسین،آب میبرم، نمی خواد ببری خودم حسین رو سیراب کردم،میگه دیدم سر بریده حسین رو بالا آورد،همه بگید حسین........

                                                                            

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۱۳
حسین آذرکشت

باز شب میلاد تو عشقه
صحن گوهرشاد تو عشقه
پنجره فولاد تو عشقه
شب رحمت و غفرانه
شب جلوه یزدانه
شب عهده و پیمانه
شب حضرت سلطانه
سلطانه سلطانه
سلطان ایرانه
شاه خراسانه
آقام رضا جانه
دل جز هوس صحن گوهرشاد ندارد
شیرین تر از این عشق رو فرهاد ندارد
کاخ همه شاهان جهان را که بگردی
دربار کسی پنجره فولاد ندارد
باز شب میلاد تو عشقه
صحن گوهرشاد تو عشقه
پنجره فولاد تو عشقه
با تموم دل و جونم
در این خونه می مونم
خودمم اینُ می دونم
 به امام رضا مدیونم
مدیونم مدیونم
مدیون این خونم
صاحب خونه ممنونم
بازکردی مهمونم
جز بر در این خانه گرفتار نیاید
دل پس چه کند گر پی دلدار نیاید
در صحن و سرایش همه جا دیده گشودم
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
باز شب میلاد تو عشقه
صحن گوهرشاد تو عشقه
پنجره فولاد تو عشقه
شب نم نم بارونه
شب لیلی و مجنونه
شب ساقی و میخونه
تو و این همه دیوونه
دیوونه دیوونه
دیوونه می دونه
بی تو نمی تونه
 زنده نمی مونه
بازم خودم و پای ضریحت می کشونم
یک گوشه صحنت زیارت نامه می خونم
پر می دی دلم رو تو به کربلا و من هم
می رم که سلامت رو به جدت برسونم
مولا علی موسی الرضا مولا

www.emam8.com دانلود سبک

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۳
حسین آذرکشت

یادم میاد بچه بودم، تا میومدم تو حرمت

همه مردم شاه و گدا و زن و مرد و پیر جوون

ازهمه جا از همه رنگ

زیر لبا شور و نوا

ذکر همه یا امام رضا

یادم میاد بچه بودم تامیومدم تو حرمت

 شلوغی دور ضریحت رو می دیدم

رو دوش یکی می رفتم، به ضریحت می رسیدم

 به پنجره ات می چسبیدم، وقتی پایین می اومدم می خندیدم

پیش همه به خودم می بالیدم ، داد میزدم که من اقام رو بوسیدم

صدای تو رو از تو سینه ام می شنیدم

می گفتی مهمون منی، منم می گفتم که توام جون منی

غصه ی تیر مژه هاش، آقام امام رضا

  کیه که سرم رو می ذارم به روی پاش، آقام امام رضا

دل من کبوتره، تو حریمت می پره 

صدای بال دلم، آقام از هر چی که خوبه بهتره

خداییش گنبد زردش، خورشید رو از رو می بره 

دل و دلدار و دلبره

کیه که به من جون می ده جونم به فداش، آقام امام رضا

کیه که گره وا می کنه با خنده هاش، آقام امام رضا

          کیه که دوای مریضا خاک عباش، آقام امام رضا

کیه که قیامت می کنه قد و بالاش، آقام امام رضا

کیه که عسل می ریزه از لعل لباش، آقام امام رضا

یادم میاد بچه بودم تا میومدم تو حرمت / می گفتم از ولایت بی دلیَم

با تو خوشم مُردم از  این خوش دلیم / از تو نگام می فهمیدی که من ابو فاضلیم

اذن دخول حرم تو یا ابا الفضله / دست عطا و کرم تو با ابا الفضله

  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۱
حسین آذرکشت

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن، به گنبد، به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته، دو تا ساق، به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال

فقط این بار، به این قسمت کم فکر کند

به خودش، نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هرکس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم، حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۵۰
حسین آذرکشت

قربون نقاره خونش / نغمه داوودی میاد

نسیم سحر گاهیش / داده دل ما رو به باد

صحن گوهر شادش هم / شبیه بین الحرمین

پرچم رو گنبدش / به سمت جنت الحسین

هر کی با کسی خوشه / من دلخوشیم امام رضاست

همه مدینه است برا من / هم نجف و کرب وبلا

کوه نور مشرقت / چون عاشق بی مثله

نه فقط برای ماست / که عشق بین الملله

تو بساط عاشقی / یه کفتر هوایی ام

میخونم نفس نفس / تا به ابد رضایی ام

علی علی علی علی

کفترهای گنبدش / نامه بر عرش خدان

زائرای حرمش / مسافر کرب و بلان

حرمش باغ بهشت / تو سرنوشت کعبه ماست

به بهونه اش به خدا / دلم شده خدا شناس

علی علی علی علی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۳
حسین آذرکشت

متن سخنرانی «شهید حاج محمد ابراهیم همّت»

 

متن سخنرانی فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله(ص) «شهید حاج محمد ابراهیم همّت» برای بسیجیان دریادل قبل از شروع عملیات پیروزمند والفجر

 

صحبت را با نام خدا شروع می کنیم؛ با درود بر خمینی عزیز، این زاده پرهیزگار و متقی و رنج کشیده سالیان دراز، ولی فقیه و آقا و سرور؛ و با سلام بر همه شهدای گلگون کفن تاریخ اسلام از زمان محمد رسول الله (ص) تا انقلاب اسلامی و از انقلاب اسلامی تا جنگ تحمیلی صدام آمریکایی علیه نظام جمهوری اسلامی و با سلام بر پویندگان راه شهدا که هرگز اجازه نمی دهند خون این عزیزان خشک شود و کاروان جهاد و خط حرکت به سوی کربلای حسین خلوت یا ضعیف گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۱
حسین آذرکشت