بچه های خط امام

بچه های خط امام
حضرت امام مظهر عینی حرکت عظیمی است که ملّت ایران آغاز کرد و تاریخ خود را متحوّل کرد؛ امام بنیان‌گذار یک مکتب فکری و سیاسی و اجتماعی است. ملّت ایران این مکتب را، این راه را، این نقشه را آزادانه انتخاب کرده پذیرفته اند و در آن مشغول حرکت شداند؛ ادامه‌ی این راه بستگی دارد به اینکه این نقشه‌ی راه، درست شناخته بشود؛ بدون اینکه امام را درست بشناسیم ( به‌معنای شناخت اصول امام ) این نقشه‌ی راه، شناخته نخواهد شد. بدیهی است بحث ما بر مبانی فکری امام است؛ بحث بر سر تصمیم‌های مقطعی و مربوط به زمان یا مکان نیست؛ بحث بر سرِ آن شاکله‌ی اصلی تفکّر امام بزرگوار ما است؛ این را میخواهیم درست بشناسیم.
نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدای زیارت» ثبت شده است

شهید دستغیب گفت : از این به بعد بهش نگید جهانگیر بگید علی

یک روز دیدم جهانگیر داره زار زار گریه می کنه . گفتم : چیزی شده ؟ چرا اینقدر گریه می کنی ؟ گفت : دست از سرم بر دار. بذار راحت باشم . گفتم : تو هر مشکلی برات پیش می آمد به من می گفتی . حالا چی شده که نمی خوای به من بگی .

بعد از اصرار من گفت : آقا صاحب الزمان (عج) رو خواب دیدم که بهم گفت : چرا دیشب ، نماز شبت قضا شد ؟ قبل از عملیات والفجر1، در منطقه فکه در کانالی نشسته بودیم . غروب بود . وضو گرفتیم و آماده شدیم برای نماز مغرب و عشا . پنج نفر پشت سر جهانگیر ایستادیم و نماز را به او اقتدا کردیم . نماز را شروع کرده بودیم که صدای سوت خمپاره 120 آمد . چند لحظه بعد خمپاره درست کنارمان منفجر شد. همه خیز رفته بودیم . یکی از بچه ها به نام آقای شبیری ازبچه های جهرم ترکش خورد و مجروح شد . _ البته ایشان بعدها شربت شهادت را نوشید _ گرد و خاک که فرو نشست ، دیدیم یک نفر ایستاده و آنچنان غرق در نماز است و آنچنان حمد و سوره می خواند که ... و مثل باران بهاری اشک می ریزد ، کی بود؟ جهانگیر السلام علیکم و رحمه الله و برکاته . سر را چرخاند . دید بچه ها نماز نمی خوانند . پرسید : چیزی شده ؟ الله اکبر . خمپاره 120 کنارش منفجر شده بود ، یکی از بچه ها هم مجروح شده بود اما او متوجه نشده بود . به نظر شمااو در چه عالمی سیر می کرد ؟ ایستاد به نمازغفیله . وقتی می خواند ‹‹ وذالنون اذ ذهب مغاضبأ ... ›› احساس می کردم تمام کوهها و سنگ های اطراف با جهانگیر اشک می ریزند وناله می کنند . نمازش که تمام شد ، نشست و خیلی راحت وآرام با همان لهجه شیرین زیارتی وصیت کرد : ‹‹ به فلانی بگید خیلی دوستت داشتم . قدرِت رو نفهمیدم من که دارم شهید می شم ،سلام من رو به حاج مقداد برسونید و...›› والفجر1 آخرین عملیاتی بود که جهانگیر شرکت کرد . سخنران بعد از نماز ، جهانگیر بود . علاقه عجیبی به نهج البلاغه مولا علی داشت . وقتی خطبه همام را می خواند به خودش می لرزید و مثل میّت زرد می شد . بچه ها آنقدر تحت تأثیر حرفهای او قرار می گرفتند که بعضی ها وسط سخنرانی از حال می رفتند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۲:۱۵
حسین آذرکشت